توأمان را گویند، یعنی دو فرزند که از یک شکم برآمده باشند. (برهان) ، دو خواهر یا دو برادر را نیز گفته اندکه در دو زایمان از یک مادر زاده شوند: نشستند زآنسان که فرمود شاه مگر ابن یامین دانش پناه که او را نبد هیچکس هم شکم به تنها فرومانده بد لاجرم. شمسی (یوسف و زلیخا)
توأمان را گویند، یعنی دو فرزند که از یک شکم برآمده باشند. (برهان) ، دو خواهر یا دو برادر را نیز گفته اندکه در دو زایمان از یک مادر زاده شوند: نشستند زآنسان که فرمود شاه مگر ابن یامین دانش پناه که او را نبد هیچکس هم شکم به تنها فرومانده بُد لاجرم. شمسی (یوسف و زلیخا)
دارای حال و کیفیت عاطفی مشابه. هم حالت: بخشود بر آن غریب همسال همسال تهی نه، بلکه هم حال. نظامی. غمی کآن با دل نالان شود جفت به همسالان و هم حالان توان گفت. نظامی
دارای حال و کیفیت عاطفی مشابه. هم حالت: بخشود بر آن غریب همسال همسال تهی نه، بلکه هم حال. نظامی. غمی کآن با دل نالان شود جفت به همسالان و هم حالان توان گفت. نظامی
همدل. رفیق و متفق الرأی و دوست جانی. (آنندراج) : شاهی است مرا یارا با عدل عمرهمدل بندیش از او گر گوش داری و بصر داری. فرخی. در فکرت اعمال هنر هم دل اسرار بر ساحت میدان خرد هم تک اوهام. مسعودسعد. ، هم جرأت. دارای جرأت و شهامت برابر: از فراوان کاندر آید شاه با شیران به صید اسب او خو کرد و هم دل گشت با شیر ژیان. فرخی. قوت پشه نداری چنگ با پیلان مزن هم دل موری نه ای، پیشانی شیران مخار. جمال الدین عبدالرزاق
همدل. رفیق و متفق الرأی و دوست جانی. (آنندراج) : شاهی است مرا یارا با عدل عمرهمدل بندیش از او گر گوش داری و بصر داری. فرخی. در فکرت اعمال هنر هم دل اسرار بر ساحَت میدان خرد هم تک اوهام. مسعودسعد. ، هم جرأت. دارای جرأت و شهامت برابر: از فراوان کاندر آید شاه با شیران به صید اسب او خو کرد و هم دل گشت با شیر ژیان. فرخی. قوت پشه نداری چنگ با پیلان مزن هم دل موری نه ای، پیشانی شیران مخار. جمال الدین عبدالرزاق
درباره کسی گویند که عزم کاری کند ولی به اتمام نرساند، اصلش چنان است که گویند: زنی پی کاری میرفت در این بین حیض بروی عارض شد و بدون انجام کار برگشت. (از المرصع)
درباره کسی گویند که عزم کاری کند ولی به اتمام نرساند، اصلش چنان است که گویند: زنی پی کاری میرفت در این بین حیض بروی عارض شد و بدون انجام کار برگشت. (از المرصع)
دو کس که در یک شهر متولد شده در آن نشو و نما یافته اند. توضیح چون هم در کلمات مرکب افاده اشتراک در اسم ما بعد کند. توضیح بدین قیاس همشهر صحیح است و در بیت سوم ذیل از گرشاسب نامه اسدی: که فردوسی طوسی پاک مغز بدادست داد سخنهای نغز بشهنامه گیتی بیاراستست بدان نامه نام نیکو خواستست تو هم شهری او را و هم پیشه ای هم اندرسخن چابک اندیشه ای) میتوان اصل را هم شهر و (ی) پس از آنرا ضمیر دانست یعنی هم شهر او هستی (بقیاس هم پیشه ای) اما در تداول هم شهری مستعمل است و چون شهری صفت (نسبی) است از لحاظ دستور الحاق هم باول آن صحیح وفصیح نیست
دو کس که در یک شهر متولد شده در آن نشو و نما یافته اند. توضیح چون هم در کلمات مرکب افاده اشتراک در اسم ما بعد کند. توضیح بدین قیاس همشهر صحیح است و در بیت سوم ذیل از گرشاسب نامه اسدی: که فردوسی طوسی پاک مغز بدادست داد سخنهای نغز بشهنامه گیتی بیاراستست بدان نامه نام نیکو خواستست تو هم شهری او را و هم پیشه ای هم اندرسخن چابک اندیشه ای) میتوان اصل را هم شهر و (ی) پس از آنرا ضمیر دانست یعنی هم شهر او هستی (بقیاس هم پیشه ای) اما در تداول هم شهری مستعمل است و چون شهری صفت (نسبی) است از لحاظ دستور الحاق هم باول آن صحیح وفصیح نیست
فرمود بدوستان همزاد تا بر پی او روند چون باد. (نظامی) و کواعب اترابا وکنیزکان هم بالا هم آساهم زاد، موجودی متوهم (از جن) که گویند باشخص در یک زمان تولد میشود و در تمام حیات با او همراه است. توضیح بنا باعتقادی عامیانه همزاد گاه ممکن است باعث زحمت و صدمه زدن به همزاد انسان خویش شود و گاه هم او را به سعادت و مکنت و ثروت می رساند. نیز عامه معتقدند که بعضی از مردم (خاصه جن گیران وغشی ها) باهمزاد خویش رابطه دوستانه یا خصمانه دارند و با آنها روبرو و هم کلام می شوند
فرمود بدوستان همزاد تا بر پی او روند چون باد. (نظامی) و کواعب اترابا وکنیزکان هم بالا هم آساهم زاد، موجودی متوهم (از جن) که گویند باشخص در یک زمان تولد میشود و در تمام حیات با او همراه است. توضیح بنا باعتقادی عامیانه همزاد گاه ممکن است باعث زحمت و صدمه زدن به همزاد انسان خویش شود و گاه هم او را به سعادت و مکنت و ثروت می رساند. نیز عامه معتقدند که بعضی از مردم (خاصه جن گیران وغشی ها) باهمزاد خویش رابطه دوستانه یا خصمانه دارند و با آنها روبرو و هم کلام می شوند